دل‌سروده‌های رویایی

آفتاب بیرون ز ذات خود تمنا می‌کنی؟        در درونت بنگری آن را تو پیدا می‌کنی...

پرواز آخر

 

در سوگ مسافران پروازی که هرگز به مقصد نرسید

 

پر گشودید و پریدید، پس چرا پرپر شدید؟ 


شعله‌های روشنی بودید، خاکستر شُدید 

 

با هزاران آرزو بار سفر بستید و لیک‌


رخت بر بستید، بی‌تابوت و بی‌پیکر شُدید

 

نور چشم آن پدر بودید، اکنون تا ابد 


ناله‌ی جان‌سوز و اشک دیده‌ی مادر شُدید 

 

قصه‌ی پر غصه‌ی هجرت به دل‌ها داشتید 


ای عزیزان قصه‌گوی قصه‌ی آخر شُدید...

 

 

نوشته های اخیر

دسته بندی ها