اگه شعرامو بخونی صد ترانه مینویسم
حرفای ساده و ناب و عاشقانه مینویسم
دفتر شعر و ترانهم خیس میشه از اشک چشمام
مینویسم که نگام کن، میبینی اینجا چه تنهام؟
میبینی شبنم گریه رو گُل لبم نشسته؟
انگاری بغض گلومَم همراهِ دلم شکسته؟
میبینی انگار امیدو از دلِ چشام گرفتن؟
قلم سیاه اُوُردن، روزامو با اون نوشتن؟
چشماتو وا کن کمی هم طرفِ منو نگاه کن
قفلِ این سکوتو بشکن، بیا و منو صدا کن